درباره وب

هر چیزی که از خط قرمز( بخونید خط استاندارد) رد بشه برای همه جالب میشه من هم  از این رد شدن ها می نویسم

××××××××××××

یه شب خواب دیدم یه قلم دستم بود . دستم بی اختیار خودم می نوشت . خط من نبود نمی دیدم چی می نویسم . ترسیده بودم تا یه صدا بهم گفت : اینا وصیت نامه نیست ولی باید بنویسی . صدا آرومم کرد از خواب بیدار شدم . اون خط دایی ام بود . یه سال قبل از اینکه ببنمش شب سال تحویل وصیت نامه اش رو نوشت و فرداش رفت عملیات ....
 از 20 نفر فقط یه نفر بر نگشت....
اگر چیزی نوشتم که به دل نشست . مال اون قلم هست اگر هم دلنشین نبود مال ناخالصی منه ....


جستجوی وب

به نام خدا

بچه که بودم ، به جای اینکه معنی کلمه ها رو بفهمم ، براش یه جایگیزن می گذاشتم .

شهید = دایی

جبهه = همون جایی که دایی رفت وشهید شد  

مادر شهید = مادربزرگم که تا اسم دایی ام میومد اشک توی چشمش جمع می شد 

فرزند شهید = دوستای مدرسه ام که باباشون رو به خاطر اینکه کشور آزاد و با عزت بمونه از دست دادن

بزرگ تر که شدم،دیدم بقیه کلمه های منو رو یه جور دیگه معنا می کنن!! اینقدر معنی هاشون فرق داشت ، که بعضی وقتا با خودم میگفتم کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدم.اما حالا فهمیدم فقط یه راه مونده ، قبل از اینکه تمام آرمان های انقلابم  شهید بشه !!یه" یا زهرا "بگم و پشت" سید علی " رو خالی نکنم .


موضوعات مرتبط: امام خامنه ای ، 8سال دفاع مقدس ، جنگ نرم ، خاطرات نیمه شخصی ، کوتاه اما ...

تاريخ : پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۷/۰۷ | 18:39 | نویسنده : فاطمه کریمی |